از تعلیمات مولوی:

فرمود که شب و روز جنگ مى‌کنى و طالب تهذیب اخلاق زن مى‌باشى و نجاست زن را به خود پاک مى‌کنى. خود را درو پاک کنى بهتر است که او را در خود پاک کنى. خود را به وى تهذیب‏ کن. سوى او رو و آنچه او گوید تسلیم کن، اگرچه نزد تو آن سخن محال باشد و غیرت را ترک کن اگرچه وصف رجال است و لیکن بدین‏ وصف نیکو وصف‏هاى بد در تو مى‌آید. ایشان را همچو جامه دان که پلیدى‏هاى خود را دریشان‏  پاک می‌کنى و تو پاک مى‌گردى. و اگر با نفس‏ خود برنمى‌آیى از روى عقل با خویش تقریر ده که چنان انگارم که عقدى نرفته است، معشوقه‌اى است خراباتى هر گه که شهوت غالب مى‌شود، پیش وى مى‌روم.» به این طریق حمیّت را و حسد و غیرت را از خود دفع می‌کن تا هنگام آنک وراى این تقریر ترا لذّت مجاهده و تحمّل رو نماید و از محالات ایشان ترا حال‌ها پدید شود. مى‌باید رنج کشیدن از دفع غیرت و حمیّت.

زن چه باشد؟ عالم چه باشد؟ اگر گویى و اگر نگویى، او خود همان است و کار خود نخواهد رها کردن. بلکه به گفتن اثر نکند و بتر شود. هر چند که زن را امر کنى که پنهان شو ورا دغدغه خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان‏ شدن او رغبت به آن بیش گردد. پس تو نشسته‏اى و رغبت را از دو طرف زیادت مى‌کنى‏ و می‌پندارى که اصلاح می‌کنى؟ آن خود عین فساد است. اگر او را گوهرى باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنى و نکنى او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن. فارغ باش و تشویش مخور. و اگر به عکس این باشد باز همچنان‏ بر طریق خود خواهد رفتن. منع جز رغبت را افزون نمى‌کند على الحقیقة.
این مردمان مى‌گویند که ما شمس الدّین تبریزى را دیدیم، اى خواجه ما او را دیدیم.» اى غرخواهر، کجا دیدى؟ یکى که بر سر بام اشترى را نمى‌بیند مى‏گوید که من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم.» (فیه ما فیه، صص103-105، تصحیح بدیع امان فروزانفر، نشر نگاه، چاپ دوم)

به خدا پناه می‌بریم از این سخنان فسادآور و تعالیم خلاف قرآن و سنّت. 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها