گفت مغولان‏ که اوّل درین ولایت آمدند عور و بودند، مرکب ایشان گاو بود و سلاح‏هاشان چوبین بود؛ این زمان محتشم و سیر گشته‏اند و اسبان تازى هرچه بهتر و سلاح‏هاى خوب پیش ایشان است. فرمود که آن وقت که دل شکسته و ضعیف بودند و قوّتى نداشتند خدا ایشان را یارى داد و نیاز ایشان را قبول کرد. درین زمان که چنین محتشم و قوى شدند حق تعالى با ضعف خلق، ایشان را هلاک کند تا بدانند که آن عنایت حق بود و یارى حق بود که ایشان عالم را گرفتند، نه به زور و قوت بود. و ایشان‏ اوّل در صحرایى بودند دور از خلق، بینوا و مسکین و و محتاج. مگر بعضى ازیشان به طریق تجارت در ولایت خوارزمشاه مى‏آمدند و خرید و فروختى مى‏کردند و کرباس مى‏خریدند جهت تن‏جامه‏ خود. خوارزمشاه آن را منع مى‏کرد و تجّار ایشان را مى‏فرمود تا بکشند و از ایشان نیز خراج مى‏ستد و بازرگانان را نمى‏گذاشت که آنجا بروند. تاتاران پیش پادشاه خود به تضرّع رفتند که هلاک شدیم. پادشاه ایشان ازیشان ده روز مهلت طلبید و رفت در بن غار و ده روز روزه داشت و خضوع و خشوع پیش گرفت. از حق تعالى ندایى آمد که قبول کردم زارى تو را بیرون آى هرجا که روى، منصور باشى.» آن بود چون بیرون آمدند به امر حق منصور شدند و عالم را گرفتند.» (فیه ما فیه، ص80، تصحیح بدیع امان فروزانفر، نشر نگاه، چاپ دوم)

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها